- مباحث مقدماتی این پژوهش
بدین شرح است:
- 1-1. مقاومت اسلامی
- مقاومت مصدر باب مفاعله از
ریشه « ق.و.م» است. این ریشه را به معانی گوناگونی از جمله به ایستادن، برخاستن،
پیشرفت کردن، دست به کار شدن، بالا رفتن، سامان یافتن، پایداری و مداومت کردن معنا
کردهاند. (طباطبائی، 1358: ص570) برخی واژهپژوهان برآنند که این ریشه دو معنای
اصلی دارد؛ یکی به معنای جماعت و گروهی از مردم، قوم، و دیگری به معنای بسامان شدن.
(ابنفارس، 1404ق، ج5، ص43) و برخی گفتهاند که این ریشه تنها یک اصل و یک معنا
دارد و آن مفهومی در برابر قعود، یعنی ایستادن و به سامان رسیدن کار است. و سامان
یافتن هر کار و هر موضوع مادی یا معنوی متناسب با آن است. (مصطفوی، 1374، ج 9:
ص341) با عنایت به این ریشه، «مقاومت» به اقتضای باب مفاعله، به معنای ایستادگی
کردن در برابر کسی یا چیزی است. به تعبیر دیگر مقاومت به معنای ایستادن در برابر
کسی یا چیزی است که به دلیل ضدیت و دشمنی میخواهد طرف مقابل را به زانو درآورد؛
از همین رو برخی مقاومت را به ضدیت هم معنا کردهاند (عمید، 1362: ص979) استقامت
به اقتضای باب استفعال به معنای طلب قیام و کوشش برای ایستادن است و از آنجا که
انسان در حال قیام بر اقدامات و کارهای مختلفی که از شئون انسان است توانمند میشود،
میتوان استقامت را به تلاش برای رسیدن به حالت و وضعیتی دانست که در آن حالت،
بیشترین ظرفیتهای انسان برای هرگونه عمل و اقدامی در برابر موانع و از جمله
دشمنان آماده است. بنابراین، در مقاومت تمرکز معنایی بر استفاده از توانمندی و
ظرفیتهای خود در جهت تقابل با دشمنی است که مانع از رسیدن به هدف است و مقاومت
اسلامی به معنای مقاومت برآمده از آموزههای اسلامی است. مقاومت اسلامی میتواند
قلمروی عام داشته باشد وهرگونه ایستادگی در برابر موانع بیرونی و درونی و از جمله
مبارزه با شیطان و هوای نفس را دربر گیرد، ولی در ادبیات معاصر به معنای ایستادگی
در برابر موانع و دشمنان بیرونی اسلام است؛ دشمنی که با جنگ سخت و یا جنگ نرم مانع
از تحقق اهداف متعالی اسلام است. البته اصطلاح «مقاومت اسلامی» امروزه یک اصطلاح
سیاسی نیز شده است که به کشورها و گروههای گفته میشود که در حال مبارزه با
دشمنان اسلام و صهیونیست جهانی میباشند.
- 1-2. توحیدباوری
- اندیشمندان مسلمان توحید را
به نظری و عملی و توحید نظری را به ذاتی صفاتی و افعالی تقسیم کردهاند. توحید
ذاتی به معنای یگانه بودن خداوند است که هیچ مثل و مانند و شریک و همتایی ندارد. گاه توحید ذاتی به معنای
گستردهتری به کار میرود و علاوه بر معنای فوق شامل بساطت ذات الهی و سلب ترکیب
از خداوند نیز میگردد. (جوادی آملی، 1386، ج1: ص201) توحید صفاتی به معنای این
است که صفات الهی همانند حی، علم، قدرت چیزی جز ذات خدا نیست نه اینکه موجوداتی
غیر ذات باشند به این معنا که صفات خدا از جهت لفظ و مفهوم با یکدیگر و با ذات حق
متغایرند، ولی از جهت مصداق و انطباق همه آنها عین هم هستند. ( همان، ج 1: ص305)
توحید افعالی به این معناست که هیچ مؤثر مستقلی در عالم غیر خدای سبحان نیست و همه
امور، حرکتها، تأثیر و تأثرها و سلسلۀ اسباب و علل به ذات او میانجامند «و اَنَّ اِلیٰ رَبِّكَ المُنتَهی» (نجم: 42) (طباطبایی، 1393ق، ج19: ص48) گفتنی است که توحید خالقیت، توحید
مالکیت و توحید ربوبیّت از جلوههای توحید افعالی است.
- 1-3. آیات و ساختار پژوهش
- آیاتی با موضوع این پژوهش
مرتبط است که از یک سو متضمن یکی از اقسام توحید باشد؛ البته آیاتی که از ایمان
افراد گزارش میکند متضمن توحید باوریست، زیرا در رأس ایمان، باور به توحید است،
افزون بر اینکه ایمان بهکار رفته در قرآن در مواردی در برابر شرک و به معنای
خصوص توحید است (جوادی آملی، 1386، ج 2: ص571) و از سوی دیگر متضمن مفهوم مقاومت
باشد. مقاومت یا از مشتقات ریشه «ق.و.م» مانند «استقاموا» استفاده شده و یا از
آیاتی که مصادیق مقاومت را تبیین کردهاند، مانند آیاتی که یکجا از ایمان، هجرت،
جهاد با جان و جهاد با مال اشخاص خبر داده است و یا آیاتی که بهگونهای از
ایستادگی الگوهای مقاومت مانند انبیاء، رسول خدا، و پیشگامان صحابه گزارش کرده
است. از آیات متضمن توحیدباوری و مقاومت استفاده میشود که توحیدباوری موجت تعقیب
اهدافی خاص در مقاومت اسلامی میشود. همچنین از این آیات استفاده میشود که
توحیدباوری سبب ایجاد انگیزههای درونی و بیرونی بیشتری برای مقاومت میگردد. گفتنی
است که هدف یا نشانه و مقصد، وضعیتی است که میخواهیم در آینده به آن برسیم و
انگیزه، علت و سبب حرکت بهسوی هدف است و عامل درونی میباشد و از درون انسان
سرچشمه میگیرد. انگیزه ریشه در نیازهای انسان دارد، مثلاً گرسنگی و نیاز به غذا
انگیزه اقدام او برای تهیه غذاست و با عوامل درونی دیگری مانند صبر، امید و آرامش
تقویت میشود که از آنها با عنوان عوامل درونی انگیزشی یاد میشود و همچنین
انگیزه تحت تأثیر عوامل بیرونی مانند ثروت، شهرت، موقعیّت قرار میگیرد. به این
عوامل اثرگذار بر انگیزه عوامل بیرونی انگیزه گفته میشود. انگیزه و انگیزش در
مواردی به یک معنا بهکار میرود. (رک: فرانکل، 1391)
- 2. انتخاب اهداف متعالی در
مقاومت اسلامی برآیند توحیدباوری
- مقاومت، استفاده از همه
ظرفیتهای انسانی و دفع و رفع همه موانع برای رسیدن به اهداف است، پس رسیدن به هدف،
انگیزه لازم را برای شخص ایجاد میکند. در اینجا در ضمن سه مقدمه به تبیین نقش
توحیدباوری در انتخاب اهداف متعالی در مقاومت اسلامی میپردازیم.
- مقدمه اول: انسان موجودی مختار است و انسان مختار فعالیتهای اختیاری
خود را برای رسیدن به هدفی انجام میدهد. هدف مورد نظر را علّت غایی گویند که در
میان علل چهارگانه در بهوجود آمدن معلول، نقش اساسی دارد. باید توجّه داشت که،
فقط در فعل فاعل ذیشعور علّت غایی مطرح است، چون آن را از روی علم و اراده انجام
میدهد، که مورد توجّه فاعل ذیشعور بوده و علت انگیزه او برای حرکت بهسوی هدف
است و از این جهت به آن علّت غایی میگویند.
- مقدمه دوّم: یکی از گرایشات فطری و ذاتی انسان، کمالخواهی است که از
آن تعبیر به حُب کمال میکنند؛ بر همین اساس، انسان به دنبال اهدافی است که
شکوفایی و کمال بیشتری برای او در پی داشته باشد. انسان متناسب با معرفت و شناخت
خود از قدرت واقعی در جهت کسب آن تلاش میکند. کسانی که قدرت واقعی را درامور مادی
و دنیوی میبینند؛ کمالخواهی آنان در قالب کوشش برای کسب قدرت اقتصادی، سیاسی،
نظامی و اجتماعی ظهور مییابد و کسانی که قدرت واقعی را در قدرت روح و اراده میدانند،
کمالطلبی آنان در قالب اقدام به ریاضتهای شاق و توانفرسا ظهور میکند و البته
کسانی که از جهت معرفتی قدرت حقیقی را در
خدا میدانند و همه چیز را مسخر قدرت نامحدود و بیانتهای او میدانند کمالطلبی
آنان در قالب عبادت و فرمانبرداری از خدا به منظور تقرب به سر چشمه قدرت ظهور مییابد.
- مقدمه سوم: یکی از شئون توحید افعالی، توحید در خالقیت است. در نگاه
قرآن کریم خداوند آفریننده همه چیز است «و
خَلَقَ كُلَّ شیءٍ» (انعام: 101)، «ذٰلكمُ اللهُ رَبُّكُم
لا اِلـٰهَ اِلّا هُوَ خـٰلِقُ كُلِّ شیءٍ؛ اين است خدايى كه پروردگار شماست، جز او معبودى
نيست، آفريننده همه چيز است» (انعام: 102) و
هرچه بر آن اطلاق شیئی شود، آفریده خداست و اعمال انسان نیز یک پدیده و شیئی است،
پس مخلوق خداست، چنانکه قرآن تصریح میکند: «وَاللّه خَلَقَکُم وَما تَعْمَلُون» (صافات: 96) (مصباح یزدی، 1380، ج
1: ص102) و نیز تأکید میکند که همه امور در دست خداست: « قُل اِنَّ الاَمرَ كُلَّهُ للهِ» (آل عمران: 154) و او پدیدآورنده
خنده، گریه، زندگی، مرگ، غنا و فقر است: «و
اَنَّهُ هُوَ اَضحَكَ و اَبكیٰ * و اَنَّهُ هُوَ اَماتَ و اَحيا * ...*و اَنَّهُ هُوَ
اَغنیٰ و اَقنیٰ؛ و اوست كه خنداند
و گرياند. * و اوست كه (همه زندهها را در وقت معين) ميراند و (همه مردهها را طبق
اراده) زنده گرداند. * ... * و اوست كه بىنياز نموده و ثروت قابل بقاء و دوام
داده.» (نجم: 43-48) خداوند است که باران را از آسمان نازل میکند: «ءَاَنتُم اَنزَلتُموهُ مِنَ المُزنِ اَم
نَحنُ المُنزِلون؛ آيا شما آن را از ابر سفيد بارانزا فرود آورديد يا ما فرو
فرستندهايم؟» (واقعه: 69) انسان گمان میکند که او کشاورزی میکند، ولی در حقیقت
خداست که زارع حقیقی است و گیاهان را میرویاند: «اَفَرَءَيتُم ما تَحرُثون * ءَاَنتُم تَزرَعونَهُ اَم نَحنُ الزّٰرِعون؛ آيا آنچه را كشت مىكنيد
ديدهايد؟ * آيا شما آن را مىرويانيد يا ما رويانندهايم؟» (واقعه: 63-64) و تحقق و اراده و مشیّت انسان متوقف بر مشیت خداست: «و ما تَشاءونَ اِلّا اَن يَشاءَ اللهُ رَبُّ
العـٰلَمين» (تکویر: 29) آیات
پیشگفته بهروشنی بر توحید در خالقیت دلالت دارد و اگر در برخی آیات از خالقیت
غیرخدا سخن گفته، آن را به اذن الهی میداند: «و اِذ تَخلُقُ مِنَ الطّينِ كَهَيــئَةِ الطَّيرِ بِاِذنی؛ و هنگامى
كه از گل مانند شكل پرنده به اذن (تكوينى) من درست مىكردى» (مائده: 110) افزون بر
آفرینش جهان از آیات بهروشنی استفاده میشود که خداوند متعال ایجاد کننده همه
پدیدههاست؛ چه این پدیده شکافته شدن دانه و شکفته شدن گیاه باشد «اِنَّ اللهَ فالِقُ الحَبِّ و النَّویٰ؛ همانا خداوند شكافنده دانه و هسته است» (انعام: 95) و چه
افعال اختیاری انسان باشد «فَلَم
تَقتُلوهُم و لـٰكِنَّ اللهَ قَتَلَهُم و ما رَمَيتَ اِذ رَمَيتَ و لـٰكِنَّ اللهَ رَمیٰ؛ پس (بدانيد كه) شما آنها را نكشتيد و لكن خدا آنان را
كشت، و آن گاه كه تو (به سوى آنها تير و سنگريزه) افكندى تو نيفكندى و لكن خدا
افكند (تا دشمن را مغلوب نمايد)» (انفال: 17)؛ بنابراین، آفرینش حقیقی در انحصار خداوند
است و دیگر موجودات نمیتوانند خالق چیزی باشند. به گفته برخی مفسران، مفاد آیاتی
که گاهی با جمله اسمیه و زمانی با جمله فعلیه، به نحو موجبه کلیه، آفرینش اشیاء را
به خدا اسناد میدهد، عمومی است که هرگز قابل تخصیص نیست؛ زیرا محال است چیزی در
جهان هستی موجود باشد و آفریده حق تعالی نباشد؛ چون لازمهاش خروج آن شیئی از حدّ
امکان و ورودش در محدودۀ واجب الوجود است که براساس توحید واجب الوجود، بطلان آن
واضح است. (جوادی آملی، 1386، ج 2: ص400) البته توحید در خالقیت نافی اختیار انسان
نیست؛ زیرا نفی اختیار با بعثت پیامبران و نزول کتابهای آسمانی و راهنمایی و
تزکیه و تعلیم و موعظه و نصیحت سازگار نیست (مصباح یزدی، 1380، ج1-3: ص105)
- از سه مقدمه فوق نتیجه گرفته میشود که انسان
مختار، توحیدباور و کمالطلب و بارورمند و متوجه به اینکه همه موجودات غیر از خدا،
از خود هیچ استقلالی ندارند، ممکن نیست غیر وجه خداوند را هدف غایی مقاومت خویش
قرار دهد. چنین انسانی براساس توحید افعالی هیچ مؤثری را در عالم به جز خدا نمیشناسد؛
کمال، بقاء و قدرت حقیقی را نزد خدا جستجو میکند و به جز خدا چیزی را طلب نمیکند
و مقصدی جز الله و رضوان الهی ندارد و موطن حقیقی و رستگاری خویش را در جوار حضرت
حق میداند. از همین رو براساس روایات شأن
نزول (طبرسی، 1406ق، ج 1-2: ص535) قرآن کریم در وصف انسان باایمان و فداکاری
همانند امیرالمؤمنین که مقاومت را به نهایت رسانده و جان خویش رادر «لیلة المبیت»
در معرض شهادت قرار داده میفرماید: او از جان خویش میگذرد و تنها در پی خشنودی
خداوند است: «و مِنَ النّاسِ مَن يَشري
نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ الله» (بقره: 207) و در وصف مؤمنان فقیر مکه که به
دلیل مقاومت بر آیین اسلام از خانهها و اموالشان بیرون رانده شدند میفرماید، آنها
در پی خشنودی و رضوان الهی هستند: «لِلفُقَراءِ
المُهـٰجِرينَ الَّذينَ اُخرِجوا مِن ديـٰرِهِم و اَموٰلِهِم يَبتَغونَ فَضلاً
مِنَ الله و رِضوٰنًا» (حشر: 8) همچنین
در وصف صحابه و همراهان رسول خدا، آنها را جویای فضل و رضوان الهی معرفی میکند:
«مُحَمَّدٌ رَسولُ الله و الَّذينَ مَعَهُ
اَشِدّاءُ عَلَی الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم تَرٰهُم رُكَّعًا سُجَّدًا يَبتَغونَ فَضلاً مِنَ الله و
رِضوٰنًا؛ محمّد فرستاده
خداست، و كسانى كه همراه اويند در برابر كفّار نيرومند و سرسخت و در ميان خودشان
مهربانند، آنها را همواره در حال ركوع و سجود مىبينى كه پيوسته فضل و بخشش خداوند
و خشنودى او را مىطلبند» (فتح: 29) نیز
قرآن در وصف مجاهدان مقاوم که در شرایط بسیار سخت و پس از شکست در غزوه احد، در
سپاه اعزامی به «حمراء الاسد» شرکت کردند میفرماید آنها به دنبال رضوان الهی
بودند: «و اتَّبَعوا رِضوٰنَ الله». (آل عمران: 174)
- از آنجا که موحدان اهل
مقاومت در پی رضوان الهی هستند خداوند نیز در تبیین پاداش آنان میفرماید که آنها
به هدف خویش یعنی رحمت و رضوان الهی دست یافتهاند و از این جهت به آنان بشارت میدهد.
و افزون بر این به بهشت نیز دست یافتهاند. البته بهشت و نعمتهای آن نیز میتواند
از اهداف متوسط اهل مقاومت باشد: «اَلَّذينَ
ءامَنوا و هاجَروا و جـٰهَدوا فی سَبيلِ الله بِاَموٰلِهِم و اَنفُسِهِم اَعظَمُ
دَرَجَةً عِندَ الله و اُولـٰئِكَ هُمُ الفائِزون * يُبَشِّرُهُم رَبُّهُم بِرَحمَةٍ مِنهُ
و رِضوٰنٍ و جَنّـٰتٍ لَهُم فيها نَعيمٌ مُقيم» ( توبه: 20-21) نیز از مهاجران و انصار پیشگام نخستین، که بیشترین مقاومت در
زمینه دفاع از کیان اسلام و رسول خدا را داشتهاند ستایش میکند و اعلام میکند
آنان به مقصود خویش که رضایت الهی است، رسیدهاند: «و السّـٰبِقونَ الاَوَّلونَ مِنَ المُهـٰجِرينَ و الاَنصارِ
و الَّذينَ اتَّبَعوهُم بِاِحسـٰنٍ رَضِی اللهُ عَنهُم» (توبه: 100) همچنین از مؤمنان حاضر در حدیبه که در آن شرایط سخت مقاومت کرده
و بر دفاع از اسلام تا پای جان پیمان بستند (بلاذری، 1417ق، ج1: ص350) اعلام رضایت
میکند: «لَقَد رَضِی اللهُ عَنِ
المُؤمِنينَ اِذ يُبايِعونَكَ تَحتَ الشَّجَرَةِ» (فتح: 18)
- 3. عوامل درونی انگیزشی
در مقاوت اسلامی برآمده از توحید باوری
- به عواملی که از درون انسان سرچشمه میگیرد و
انسان را برای رسیدن به هدف به حرکت وامیدارد، عوامل درونی انگیزشی گفته میشود.
بسیاری از عوامل درونی که به انسان در راستای مقاومت اسلامی انگیزه میدهد و او را
برای رسیدن به اهداف متعالی خود وادار به حرکت میکند، از توحیدباوری و درک درست
از صفات الهی همچون علم، قدرت، حکمت، عزت و ربوبیت نشأت میگیرد. این عوامل درونی
که موجب انگیزش میشود بر دوگونه است؛ برخی عواملی است که توحیدباوری موجب تقویت
آنها میشود؛ مانند امید، صبر وآرامش که
این عوامل در هر مقاومتی باید وجود داشته باشد، ولی توحیدباوری موجب تقویت آنها میشود
و برخی عوامل بهگونهای است که توحیدباوری مقوم اصلی و اساسی شکلگیری آنها
است و بدون توحیدباوری معنا و مفهومی ندارد، مانند ذکر قلبی، توکل، تسلیم و رضا که
حقیقت این مفاهیم با توحید پیوند خورده است و بدون آن قابل تحقق نیست. شماری از
این عوامل درونی که در مقاومت اسلامی نقش دارد و انسان موحّد را برای رسیدن به
اهداف متعالی خود وادار به حرکت میکند بدین شرح است.
- 3-1. امید
- امید، راحتی و لذتی است که از انتظار تحقق امری
محبوب در قلب حاصل میشود. البته در صورتی که بیشتر اسباب آن امر محبوب فراهم باشد
(فیض کاشانی، بیتا، ج 7: ص249؛ نراقی، 1408ق، ج 1: ص281) از امید به توقع، شوق، و
انتظار نیز تعبیر شده است. (طریحی، 1408ق، ج 2: ص155) در حقیقت امید موتور محرک
انسان بهسوی هدف است؛ چناکه در روایات آمده است که هر کس به چیزی امید داشته باشد،
برای رسیدن به آن میکوشد (نهج البلاغه: خطبه160؛ کلینی، 1401ق، ج 2: ص68) براساس
قرآن کریم انسانهای مقاومی که برای رسیدن به اهداف متعالی خود با ایمان، هجرت و
جهاد در راه خدا میکوشند امیدوار به رحمت الهی هستند: «اِنَّ الَّذينَ
ءامَنوا و الَّذينَهاجَروا و جـٰهَدوا فی سَبيلِ الله
اُولـٰئِكَ يَرجونَ رَحمَتَ الله؛البته كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه
هجرت نموده و در راه خدا جهاد كردهاند، آنها به رحمت خداوند اميدوارند» (بقره:
218) اینان چون به رحمت الهی امید دارند به هجرت و جهاد میپردازند و در راه هجرت
و جهاد مقاومت میکنند. هر مقاومتی بدون شک مقرون و متکی به امید است، ولی محدودۀ
امید انسان مادّی تنها به امور دنیوی زوالپذیر است، در حالی که انسانهای موحّد و
بهرهمند از آموزههای پیامبران، افزون بر نعمتهای دنیا (اعراف: 32) چشم امید به
نعمتهای بی پایان آخرت (احزاب: 21) و بالاتر از آن، به بقای الهی دارند (عنکبوت:
5) از منظری دیگر میتوان گفت که فرجام مقاومت در مقاومتهای غیرالهی ممکن است شکست و ناکامی باشد و این حقیقت خود
امید به مقاومت را کاهش میدهد؛ در حالی که براساس منطق قرآن کریم در مقاومت
اسلامی فرجامی به نام شکست وجود ندارد،
بلکه قرآن بهصراحت سرانجام مقاومت اسلامی را یکی از دو نیکی «احدی الحسنین»،
پیروزی یا شهادت دانسته است: «قُل هَل تَرَبَّصونَ بِنا اِلّا اِحدَي
الحُسنَيَينِ؛ بگو: آيا جز يكى از دو نيكى- پيروزى يا شهادت- را براى ما چشم
مىداريد؟» (توبه: 52). انسان مومن و توحیدباور، چون به «احدی الحسنین» باور دارد،
در راه هدف متعالی اسلامی و انسانی تلاش همراه با مقاومت دارد.
- 3-2. آرامش
- آرامش حالتی درونی است که
همراه با آسودگی و ثبات میباشد و در برابر ترس، نگرانی و اضطراب است. این حالت
نفسانی انسان را در رسیدن به اهداف خویش کمک میکند. قرآن کریم آرامش و سکینه را
موهبتی الهی میداند که آن را در هنگامههای خاص بر مؤمنان نازل میکند. (توبه:
36) آرامش بخشیدن به موحّدان مقاوم که خود عاملی درونی برای مقاومت است از داستان
اصحاب کهف قابل استفاده است. اصحاب کهف در پرتو برخورداری از آرامش الهی، در برابر
مردم و حکومت مشرک و توحیدستیز دوران خویش ایستاده و بر توحید وربوبیت الهی و نفی
شرک پای فشرده و مقاومت کردند: «و رَبَطنا
عَلیٰ قُلوبِهِم اِذ قاموا فَقالوا رَبُّنا رَبُّ السَّمٰوٰتِ و الاَرضِ لَن نَدعوا
مِن دونِهِ اِلـٰهًا لَقَد قُلنا اِذًا شَطَط؛ و دلهاى آنان را بربستيم- نيرومند
و استوار ساختيم- آنگاه كه به پا خاستند و گفتند: پروردگار ما خداوند آسمانها و
زمين است، هرگز جز او خدايى نمىخوانيم، كه آنگاه- اگر چنين كنيم- هر آينه سخنى
ناروا و گزاف گفته باشيم.» (کهف: 14) از تعبیر «و رَبَطنا عَلیٰ قُلوبِهِم» و «اِذ قاموا» به ترتیب نزول آرامش از سوی
خدا و ایستادگی اصحاب کهف قابل استفاده است. از آیه 18 سوره فتح که به موضوع صلح
حدیبیّه و بیعت مسلمانان با رسول خدا برای ایستادگی تا پای جان پرداخته و نیز از
آیه 26 توبه که به ایستادگی مسلمانان پس از فرار در حنین پرداخته است، میتوان
استفاده کرد که بهرهمندی مؤمنان و توحیدباوران از آرامش الهی انگیزشی برای مقاومت
و ایستادگی بیشتر آنان شده است.
- 3-3. صبر
- صبر نقیض جزع و بیتابی است(فراهیدی، ج 2: ص966) که لغت به سه
معنا آمده است: 1. حبس و نگهدارى. 2. قسمت بالاى یک چیز. 3. نوعى از سنگ سخت.
(معجم مقاییس اللّغه، ج 3: ص 329) به عبارت دیگر: صبر عبارت است از امساک در تنگناها
و خویشتن دارى به مقتضاى عقل و شرع یا حبس نفس از چیزى که عقل و شرع حبس نفس از آن
را اقتضا کند. (راغب اصفهانی، ص474) صبر موجب تقویت شخصیت و افزایش توانایی انسان
در برابر سختیها میشود. صبر یکی از عوامل انگیزش درونی است که مراتب بالای آن، برآمده
از توحیدباوری است و زمینهساز مقاومت و ایستادگی در برابر ناملایمات است. چنانکه
قرآن کریم مؤمنان را به شکیبایی بر ناگواریها فرمان میدهد و از آنان میخواهد که
با اتکا به صبر و همدیگر را به صبر سفارش کردن بر مقاومت خویش بیفزایند و در امور
دین و دنیا با یکدیگر همبستگی داشته باشند: «يـٰاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا
اصبِروا و صابِروا و رابِطوا» (آلعمران: 200)
همچنین قرآن پس از آنکه رسول خدا و مؤمنان را به استقامت فرمان میدهد، آنان را
امر به صبر میکند: «فاستَقِم كَما
اُمِرتَ ...* و اصبِر فَاِنَّ اللهَ لا يُضيعُ اَجرَ المُحسِنين» (هود: 112و115)
باورمند به خدا از مراتب بالای صبر برخوردار است؛ زیرا میداند که خدا با صابران
است: «استَعينوا بِالصَّبرِ و الصَّلوٰةِ اِنَّ اللهَ مَعَ
الصّـٰبِرين؛ به شكيبايى و نماز
يارى خواهيد كه خدا با شكيبايان است.» (بقره: 153) «و اللهُ مَعَ الصّـٰبِرين» (بقره: 249) و نیز
پیامبران با بهرهگیری از صبر بر رسالت خود مقاومت کردند و آزار قوم خویش را تحمل
کردند تا اینکه نصرت و یاری خداوند به آنان رسید: «و لَقَد كُذِّبَت رُسُلٌ مِن قَبلِكَ فَصَبَروا عَلیٰ ما كُذِّبوا و اوذوا
حَتّیٰ اَتـٰهُم نَصرُنا؛ و هر آينه
پيامبرانى كه پيش از تو بودند تكذيب شدند و بر تكذيب و آزارى كه ديدند شكيبايى
كردند تا يارى ما بديشان رسيد.» (انعام: 34) و اساساً بر پایه وعده الهی شکیبایی
برخاسته از توحیدباوری در مقاومت اسلامی نتیجهبخش است و موجب پیروزی میشود،
اگرچه نیروهای خودی و نیروهای دشمن نابرابر باشد: «فَاِن يَكُن مِنكُم مِائَةٌ صَابِرَةٌ يَغلِبوا مِائَـتَينِ و اِن يَكُن
مِنكُم اَلفٌ يَغلِبوا اَلفَينِ بِاِذنِ الله و اللهُ مَعَ الصّـٰبِرين؛ پس اگر از شما صد تن شكيبا باشند بر دويست تن چيره شوند و
اگر از شما هزار تن باشند بر دو هزار تن چيره شوند- به خواست خدا-، و خدا با
شكيبايان است.» (انفال: 66) همچنان که طالوت و سپاهاندکش در برابر سپاه بزرگ
جالوت مقاومت کرده و با بهرهمندی از صبر و ثبات قدم بر آنان پیروز شدند: «قالُوا لا طاقَةَ لَنَا اليَومَ بِجالوتَ و
جُنودِهِ قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ اَنَّهُم مُلـٰقُوا الله كَم مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثيرَةً
بِاِذنِ الله و اللهُ مَعَ الصّـٰبِرين * و لَمّا بَرَزوا لِجالوتَ و جُنودِهِ قالوا رَبَّنا
اَفرِغ عَلَينا صَبرًا و ثَبِّت اَقدامَنا و انصُرنا عَلَی القَومِ الكـٰفِرين * فَهَزَموهُم
بِاِذنِ الله و قَتَلَ داوودُ جالوتَ؛ گفتند: امروز ما
را توان برابرى با جالوت و لشكريان او نيست، اما كسانى كه مىدانستند كه خداى را
ديدار خواهند كرد گفتند: چه بسا گروهى اندك كه به خواست خدا بر گروهى بسيار پيروز
شدهاند و خدا با شكيبايان است. * و چون با جالوت و سپاه او روبرو شدند، گفتند:
پروردگارا، بر ما شكيبايى فروريز و گامهامان استوار بدار و ما را بر گروه كافران
يارى و پيروزى ده. * پس به خواست و فرمان خدا آنها را در هم شكستند و داوود، جالوت
را بكشت.»(بقره: 249-251)
- 3-4. ذکر قلبی
- در قرآن کریم ذکر، گاهی در
برابر غفلت و گاهی در مقابل نسیان بهکار رفته است (راغب اصفهانی، 1412ق: ص328) در
توضیح ذکر قلبی مفسران تعابیر مختلفی دارند، مانند: تفکر در عظمت، جلال و قدرت خدا
و آیات او در آفرینش (زحلی، 1418ق، ج5: ص251)، یاد کردن و در نظر گرفتن حضور و
احاطه خدا (مصطفوی، 1380، ج2: ص264) و توجه، خلوص و تقرب بهسوی خدا (موسوی
سبزواری، 1409ق ج2: ص149). ذکر و یاد خدا از عواملی است که انگیزه درونی انسان
مؤمن موحد را برای مقاومت افزون میکند؛ از همین رو قرآن خطاب به مؤمنان فرمان میدهد،
هنگامی که در میدان نبرد با گروهی از کافران رو به رو شدید، ثابت قدم باشید و از
برابر آنان مگریزید و خدا را زیاد یاد کنید تا به فلاح و توفیق دست یابید: «يـٰاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِذا لَقيتُم فِئَةً فَاثبُتوا
و اذكُروا اللهَ كَثيرًا لَعَلَّكُم تُفلِحون؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هر گاه به گروهى [از دشمن] برخورديد، پايدارى
نماييد و خدا را بسيار ياد كنيد باشد كه پيروز و رستگار شويد.» (انفال: 45) روشن
است که ذکر خدا، مایه آرامش است: «اَلَّذينَ
ءامَنوا و تَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بِذِكرِ الله اَلا بِذِكرِ الله تَطمَئِنُّ
القُلوب؛ آنان كه ايمان آوردند و دلهاشان به ياد خدا آرام يابد. آگاه باشيد
كه دلها تنها به ياد خدا آرام گيرد.» (رعد: 28) و آرامش چنانکه پیشتر گفته شد، از عوامل درونی انگیزش
برای مقاومت است.
- 3-5. توکل
- توکل به معنای اعتماد به خدا
وسپردن امور خود به وی است. (مصطفوی، 1374، ج13: ص193) تعابیر دیگری نیز در معنای
توکل گفتهاند: از جمله تفریض امور به خداوند ورضایت دادن به تدبیر او (طبرسی،
1406ق، ج5: ص287) سپردن امور به خدا و انقطاع از اسباب و علل ظاهری و اعتماد به او
بهعنوان سبب حقیقی و مرجع همه اسباب (طباطبایی، 1393ق، ج 18: ص25) ناامیدی از خلق
و توجه به خدا (مجلسی، 1403ق، ج 68: ص 138). توکل برآمده از توحیدباوری است و
انسان موحدی که ولایت حق را بپذیرد و به ربوبیّت او ایمان آورد، وی را مرجع همه
اسباب و علل میداند و در نتیجه همه امورش را به او وامیگذارد (طباطبایی، 1393ق،
ج 18: ص25) «ذٰلكمُ اللهُ رَبّی
عَلَيهِ تَوَكَّلتُ و اِلَيهِ اُنيب؛ چنين خدايى
پروردگار من است بر او توكل كردم و به سوى او بازمىگردم.» (شوری: 10) سفارش خداوند به لزوم توکل پس از
توجه دادن به الوهیت و یکتایی خود: «اللهُ
لا اِلـٰهَ اِلّا هُوَ و عَلَی الله فَليَتَوَكَّلِ المُؤمِنون؛ خداى يكتا جز او خدايى نيست، پس مؤمنان بايد بر او توكّل
كنند و بس» (تغابن: 13) نشانه آن است که ایمان به خدا و شناخت صحیح او مهمترین
انگیزه برای توکل است. از این رو برخی گفتهاند برای ایجاد انگیزه در مؤمنان آیهای
بالاتر از این آیه نیست (آلوسی، 141ق، ج28: ص180) قرآن کریم از زبان پیامبران و
مؤمنانی که در راه رسیدن به هدف خود در برابر مشرکان ایستادگی و مقاومت کردهاند
گزارش میکند که گفتند: چرا ما بر خدا توکل نکنیم و حال اینکه مار ا به راههای
شایسته هدایت کرده است و چون بر خدا توکل میکنیم بر آزارهایی که برای ابلاغ
توحید به ما رساندهاند صبر میکنیم. «و ما لَنا اَلّا نَتـَوَكَّلَ عَلَی الله و
قَد هَدٰنا سُبُلَنا و لَنَصبِرَنَّ عَلیٰ ما ءاذَيتُمونا و عَلَی
الله فَليَتَوَكَّلِ المُتَوَكِّلون» (ابراهیم، 12) به
گفته علامه طباطبایی از تفریح «ولنصبرن» بر وجوب توکل به خدا استفاده میشود که
صبر بر اذیت و آزار مشرکان متفرع بر توکل به خداوند متعالی است. (طباطبایی، 1393ق،
ج 12: ص33) قرآن کریم از یکی از جلوههای بی بدیل مقاوت اسلامی در تاریخ اسلام که
سازماندهی لشکر اسلام پس از شکست در غزوه احد بود پرده بر میدارد. براساس منابع
تاریخی، رسول خدا در صبحگاه روز پس از احد فرمان داد که بهمنظور تعقیب دشمن، سپاه
اسلام دوباره سازماندهی شود و تنها حاضران در غزوه احد اجازه یافتند تا در این
غزوه حضور یابند. (واقدی، 1404ق، ج 1: ص334؛ ابنسعد، 1418ق، ج 2: ص49؛ طبری،
1417ق، ج2: ص211) مسلمانان و از جمله مجروحان، بیتوجه به مداوای خویش آماده حرکت
شدند (ابنسعد، 1418ق، ج 1: ص334) قرآن کریم از این مجروحان حاضر در غزوه «حمراء
الاسد» که در راه مقابله با دشمن، در آن شرایط سخت بدنی و جراحت، دعوت پیامبر را
اجابت کردهاند ستایش کرده و به آنها وعده پاداش بزرگ داده است: «اَلَّذينَ استَجابوا للهِ و الرَّسولِ مِن
بَعدِ ما اَصابَهُمُ القَرحُ لِلَّذينَ اَحسَنوا مِنهُم و اتَّقَوا اَجرٌ عَظيم؛
كسانى كه (بعد از جنگ احد، دعوت) خدا و فرستاده او را (براى تعقيب سپاه قريش)
اجابت نمودند پس از آنكه زخم و جراحت بدانها رسيده بود، براى كسانى از آنها كه
نيكى كرده و پروا پيشه نمودند پاداشى بزرگ است.» (آل عمران: 172) قرآن کریم در آیه
بعد، حاضران در این مقاومت را به دلیل نترسیدن و افزایش ایمان ستوده و از توکل
آنان به خدا در این مسیر خبر داده است: «اَلَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ
النّاسَ قَدجَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ايمـٰنًا و قالوا
حَسبُنَا اللهُ و نِعمَ الوَكيل؛ همان كسانى كه
مردم به آنها گفتند كه مردم (مكه) براى (نبرد با) شما اجتماع كردهاند، از آنان
بترسيد، اما (اين خبر) بر ايمان آنان افزود و گفتند: خدا ما را كافى است و او خوب
وكيلى است.» (آل عمران: 173) قرآن کریم در ماجرای غزوه اُحد سستی دو طایفه از
مسلمانان (بنوسلمه و بنوحارثه) را گزارش کرده و توجه به ولایت الهی و نیز توکل به
خدا را در رویارویی با دشمن لازم دانسته است. «اِذ هَمَّت طَائِفَتانِ مِنكُم اَن تَفشَلا و اللهُ ولِيُّهُما و عَلَی
الله فَليَتَوَكَّلِ المُؤمِنون؛ آنگاه كه دو گروه از شما آهنگ سستى [و انديشه
بددلى] كردند و حال آنكه خدا يار و كارساز آنان بود، و مؤمنان بايد بر خدا توكّل
كنند و بس.» (آل عمران: 122)
- 3-6. تسلیم و رضا
- تسلیم به معنای استواری در
ناملایمات و بلاها و استقبال از قضای الهی با قلبی گشوده است (طوسی، 1373: ص116؛ جرجانی،
1405ق، ص11: ص80) رضا نیز معنایی نزدیک به تسلیم دارد و به خشنود بودن دل از قضای
پروردگار معنا شده است (نراقی، 1408ق، ج 3: ص 203) تسلیم و رضا هر دو حالتی قلبی و
درونی است که از باور به توحید نشأت میگیرد. چنانکه درباره تحقق مقام تسلیم گفتهاند،
مقام تسلیم هنگامی دست مییابد که انسان خود را بهصورت کامل و از همه ابعاد
تحت ولایت خداوند بداند و دریابد که در
همه امور به خداوند قائم است و از خود هیچ استقلالی ندارد (طباطبائی، 1393ق، ج11:
ص249) و در تبیین رضا گفتهاند که رضا، نتیجه اطمینان نفس وآرامش آن با یاد
پروردگار است که سبب میشود انسان خود را بندهای بیش نداند که مالک هیچ سود و
زیانی برای خویش نیست (طباطبائی، 1393ق، ج3: ص285) مقام تسلیم و مقام رضا دو مفهوم
نزدیک به یکدیگر است (نراقی، 1408ق، ج 3: ص215) اگرچه تفاوتهای ظریفی میان آنها
وجود دارد (گنابادی، 1408ق، ج1: ص310؛ نراقی، 1408ق، ج 3: ص 203) در هر حال این دو
مقام را میتوان از عوامل درونی انگیزش در مقاومت اسلامی برشمرد؛ چنانکه قرآن از
کسانی ستایش میکند که هنگام مصائب و بلایا کلمه استرجاع را بر زبان جاری میکنند:
«اَلَّذينَ اِذا اَصـٰبَتهُم
مُصيبَةٌ قالوا اِنّا لله و اِنّا اِلَيهِ راٰجِعون » (بقره: 156) از کلمه «انا لله» در این آیه خشنود بودن به
تدبیر الهی استفاده شده است. (طوسی، بیتا، ج2: ص40) همچنین قرآن از رضایت
پیشگامان نخستین از مهاجر و انصار خبر میدهد؛ کسانی که به اقتضای شرایط و دوران
نخستین اسلام، با ایمان، هجرت و نصرت خویش پایهگذار مقاومت اسلامی بودهاند؛ «و السّـٰبِقونَ الاَوَّلونَ مِنَ المُهـٰجِرينَ و الاَنصارِ
و الَّذينَ اتَّبَعوهُم بِاِحسـٰنٍ رَضِی اللهُ عَنهُم و رَضوا عَنهُ؛ و آن پيشىگيرندگان نخستين از مهاجران و انصار- كه پيش از
ديگران به اسلام گرويدند-، و كسانى كه با نيكوكارى آنان را پيروى كردند خداى از
ايشان خشنود است و ايشان از خداى خشنودند». (توبه، 100)
- 4. عوامل بیرونی انگیزشی در
مقاومت اسلامی، برآمده از توحیدباوری
- همچنان که پیشتر گفته شد،
انگیزه یک عامل درونی میباشد که از عوامل بیرونی مانند: پول، شهرت و تشویق
اطرافیان متأثر میشود. به این عوامل انگیزه بیرونی گفته میشود. این عوامل میتوانند
سبب کاهش یا افزایش انگیزه درونی شوند .در اینجا با بررسی آیات قرآن به عواملی میپردازیم
که خارج از جان انسان است و در تقویت انگیزه اثرگذار است؛ و از سوی خدا به مؤمنان
مقاوم وعده داده شده است.
- 4-1. بشارت به بهشت و نعمتهای
اخروی
- از وعدههای الهی نسبت به
کسانی که در راه دین خدا استقامت میکنند، بهشت موعود است: بهشتی که سرشار از نعمتهای
خداست و هر چه بهشتیان بخواهند برایشانها فراهم است: «اِنَّ الَّذينَ قالوا
رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقـٰموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلـٰئِكَةُ تَخافوا و لا
تَحزَنوا و اَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتي كُنتُم توعَدون * نَحنُ اَولِياؤُكُم فِی
الحَيوٰةِ الدُّنيا و فِی الآخِرَةِ و لَكُم فيها ما تَشتَهی
اَنفُسُكُم و لَكُم فيها ما تَدَّعون * نُزُلاً مِن غَفورٍ رَحيم؛ همانا كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداى يكتاست آنگاه بر
آن پايدارى نمودند، فرشتگان بر آنان فرومىآيند [و گويند] كه مترسيد و اندوه
مداريد و شما را مژده باد به آن بهشتى كه نويد داده مىشديد * ما در زندگانى اين
جهان و در آن جهان دوستان شماييم، و شما راست در آن جهان آنچه جانهاى شما خواهش
كند و شما راست در آن هر چه درخواست كنيد * پيشكشى و پذيرائيى [است] از سوى
آمرزگار مهربان.» (فصلت: 30-32) از قرآن کریم نیز استفاده میشود که ورود به بهشت
بدون مجاهده، صبر و استقامت ممکن نیست: «اَم
حَسِبتُم اَن تَدخُلوا الجَنَّـةَ و لَمّا يَعلَمِ اللهُ الَّذينَ جـٰهَدوا مِنكُم و
يَعلَمَ الصّـٰبِرين؛آيا پنداشتهايد كه
به بهشت درمىآييد و حال آنكه هنوز خدا كسانى از شما را كه جهاد كردند و شكيبايان-
پايداران- را معلوم نكرده است؟» (آلعمران: 142) در برخی آیات هم از اعطای پاداش
نیکوی آخرت به کسانی که در راه خدا مقاومت کردند سخن گفته است و از پیامبران و
انبوهی از مردان الهی همراه آنان یاد کرده که پیکار و جهاد کردند و در برابر
گزندهایی که در راه خدا به آنان رسید، سستی نکردند و ناتوان و نالان نشدند، بلکه
صبوری کردند: «و كَاَيِّن مِن نَبِی قـٰتَلَ مَعَهُ رِبِّيّونَ
كَثيرٌ فَما وهَنوا لِما اَصابَهُم فی سَبيلِ الله و ما ضَعُفوا و مَا استَكانوا و
اللهُ يُحِبُّ الصّـٰبِرين * و ما كانَ قَولَهُم اِلّا اَن قالوا رَبَّنَا اغفِر
لَنا ذُنوبَنا و اِسرافَنا في اَمرِنا و ثَبِّت اَقدامَنا و انصُرنا عَلَي القَومِ
الكـٰفِرين * فَـآتـٰهُمُ اللهُ ثَوابَ الدُّنيا و حُسنَ ثَوابِ الآخِرَةِ
و اللهُ يُحِبُّ المُحسِنين؛ و بسا پيامبرى كه
خدا پرستان بسيار- يا هزاران تن- همراه وى كارزار كردند، پس بدانچه در راه خدا
بديشان رسيد سستى و ناتوانى نكردند و [در برابر دشمن] زبونى و درماندگى ننمودند،
و خدا شكيبايان را دوست دارد. * و گفتارشان جز اين نبود كه گفتند: پرودگارا،
گناهان ما را بيامرز و از گزافكارى ما در كارمان در گذر و گامهاى ما را بر جاى و
استوار بدار و ما را بر گروه كافران يارى و پيروزى ده. * پس خدا پاداش اين جهان-
به يارى و پيروزى- و پاداش نيكوى آن جهان بدادشان و خدا نيكوكاران را دوست
مىدارد.»
- 4-2. نعمتهای دنیوی
- برخورداری از نعمتهای دنیوی
در صورت مقاومت نیز یکی از وعدههای الهی به خداباوران است. قرآن کریم بهصراحت
اعلام میکند که اگر جنّ و انس در راه خدا استقامت میکردند، نعمتهای فراوانی را
روزی آنها میکردیم: «و اَلَّوِ استَقـٰموا عَلَي الطَّريقَةِ
لَاَسقَينـٰهُم ماءً غَدَقا؛ و (نيز به من وحى
شده كه) بىترديد اگر (انس و جن) بر راه (راست اعتقاد و عمل) استقامت ورزند حتما
آنها را از آب فراوان (و بركات مادى و معنوى) سيراب سازيم.» (جن: 16) آب فراوان در
این آیه کنایه از وسعت و فراوانی روزی است (ماوردی، 1412ق، ج 6: ص116؛ طباطبایی،
1393ق، ج2: ص46). مؤمنان و توحیدباورانی که به چنین وعده
و سنت الهی باورمندند، به قطع چنین باوری از عوامل پایداری و استقامت آنان خواهد
بود. در برخی آیات هم از این نعمتها
تعبیر به «ثواب الدنیا» شده است که به اهل جهاد و مقاومت اعطاء میشود: «فَـآتـٰهُمُ اللهُ ثَوابَ الدُّنيا» (آلعمران، 148) و در برخی آیات از نعمتهایی که به مهاجر
و انصار مقاوم داده شده تعبیر به «رزق کریم» شده است: «و الَّذينَ ءامَنوا وهاجَروا و جـٰهَدوا في سَبيلِ الله
و الَّذينَ ءاوَوا وَ نَصَروا اُولـٰئِكَ هُمُ المُؤمِنونَ حَقًّا لَهُم مَغفِرَةٌ و
رِزقٌ كَريم؛و كسانى كه ايمان آوردند و
هجرت كردند و در راه خدا جهاد نمودند، و كسانى كه (آنها را) جا و پناه دادند و
يارى نمودند، آنها همان مؤمنان واقعىاند، براى آنان آمرزش و روزيى نيكو و فراوان
است.» (انفال: 74). بنابراین، توحیدباوری موجب میشود که انسان موحد وعدههای که
خداوند به استقامت کنندگان داده باورمند باشد و برای رسیدن به آنها استقامت نماید
و بر استقامت خودش بیفزاید.
- 4-3. فلاح و رستگاری
- فلاح و فوز دو وعده دیگر
الهی به اهل مقاومت است. قرآن کریم از مؤمنان میخواهد که در مواجهه با کافران
مقاوم و ثابت قدم باشند و خدا را با قلب و زبان خود بسیار یاد کنند باشد که رستگار
شوند: «يـٰاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِذا لَقيتُم فِئَةً فَاثبُتوا
و اذكُروا اللهَ كَثيرًا لَعَلَّكُم تُفلِحون» (انفال: 45) در آیه دیگر از اهل مقاومت با تعبیر «فائزون» یاد کرده است: «اَلَّذينَ ءامَنوا وهاجَروا و جـٰهَدوا في سَبيلِ الله بِاَموٰلِهِم و اَنفُسِهِم اَعظَمُ
دَرَجَةً عِندَ الله و اُولـٰئِكَ هُمُ الفائِزون» (توبه: 20) در آیات 88 و 111 توبه، نیز به وعده فلاح و فوز تصریح شده است.
- 4-4. امدادهای غیبی الهی
- برخورداری اهل مقاومت در
مصائب و سختیها از کمکهای ویژه الهی میتواند در ایجاد انگیزه برای آنان مؤثر
باشد. از مهمترین موارد امداد غیبی کمکهایی است که در غزوات صدر اسلام نصیب
مسلمانان میشد. بدیهی است که انسان مؤمن و توحیدباوری که براساس وعدۀ الهی و تحقق
بیرونی به امدادهای ویژه خداوند هنگام
سختیها ایمان دارد، انگیزۀ او برای مقاومت افزایش مییابد، مصادیق این امدادها بدین شرح است:
- 1-4-4. یاری با فرشتگان: آیات 123 تا 125 آلعمران به یاری سپاهیان اسلام به وسیله
فرشتگان در غزوه بدر تصریح کرده است. در آیه 9 انفال هم استغاثه مؤمنان به خداوند
و اجابت آن را از سوی خدا بهصورت امداد فرشتگان در جنگ بدر یادآور شده است. «اِذ تَستَغيثونَ رَبَّـكُم فَاستَجابَ لَكُم
اَنّی مُمِدُّكُم بِاَلفٍ مِنَ المَلـٰئِكَةِ مُردِفين؛آنگاه كه از پروردگارتان فريادرسى [و يارى] مىخواستيد، پس شما را پاسخ داد
كه من شما را به هزارى از فرشتگان كه از پى يكديگر در آيند يارىكنندهام.»
- 2-4-4. بهرهمندی از لشکر
نامرئی: در قرآن کریم به بهرهمندی
پیامبر اکرم و مؤمنان از لشکر نامرئی اشاره کرده است. از این آیات استفاده میشود
که خداوند متعال در شرایط سخت مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن با فرستادن لشکر
نامرئی و به تعبیر قرآن «بِجُنودٍ لَم تَرَوها» آنها را امداد و
کمک کرده است. از جمله در شرایطی که رسول خدا هنگام هجرت به مدینه در وضع مخاطرهآمیزی
در غار ثور قرار داشت و دشمن در یک قدمی آن حضرت بود، امداد الهی به کمک آن حضرت
آمد؛ «و اَيَّدَهُ بِجُنودٍ لَم تَرَوها؛
و او را به سپاهى كه شما نمىديديد نيرومند گردانيد» ( توبه: 40) در تفسیر این
جنود، برخی گفتهاند: آنان فرشتگان مأمور آن حضرت در سفر هجرت بودهاند (آلوسی،
1417ق، ج1: ص142) برخی گفتهاند: فرشتگان مأمور به دعا برای آن حضرت بودهاند. (طبرسی،
1406ق، ج 5: ص49) در روایتی لشکر نامرئی را به روییدن درختی در دهانه غار، تنیدن
تارها به وسیله عنکبوت و تخمگذاری کبوتران
وحشی در جلو غار دانسته است (طباطبایی، 1393ق، ج 9: ص292) همچنین در غزوۀ احزاب که
همه دشمنان اسلام اعم از مشرکان، یهود و دیگران چندین هفته مدینه را محاصره کرده
بودند و مسلمانان بیدفاع مجبور به کندن خندق و مقاومت بودند، امداد غیبی الهی و
لشکر نامرئی به کمک آنان آمد: «فَاَرسَلنا
عَلَيهِم ريحًا و جُنودًا لَم تَرَوها؛ پس
بادى و لشكرهايى كه نمىديديد بر آنها فرستاديم» (احزاب: 9) در غزوه حنین نیز که مسلمانان دچار غافلگیری شدند و دشمن به
پیروزی اولیه دست یافت، باز سپاه نامرئی به کمک رسول خدا و مسلمانان آمد: «ثُمَّ اَنزَلَ اللهُ
سَكينَـتَهُ عَلیٰ رَسولِهِ و عَلَی المُؤمِنينَ و اَنزَلَ جُنودًا لَم
تَرَوها؛ آنگاه
خداوند آرامش خود را بر پيامبرش و بر مؤمنان فروفرستاد و سپاهيانى كه آنها را
نمىديديد فروفرستاد» (توبه: 26)
- 3-4-4. ایجاد رعب در دل دشمن:
قرآن کریم در چند جا از ایجاد رعب در دل دشمنان خبر
میدهد. همه این موارد در جایی است که رسول خدا و مؤمنان در شرایط سخت و دشوار
جنگی قرار گرفتهاند.
- رعب را به ترس شدید منجر به
ناامیدی معنا کردهاند (راغب اصفهانی، 1412ق: ص356) و برخی آن را به معنای سلب
آرامش گرفتهاند (مصطفوی، 1374، ج4: ص138) در جنگ بدر خداوند رعب را بر قلوب
مشرکان افکند بهگونهای که سپاه نیرومند دشمن روحیه خود را از دست دادند: «سَاُلقی فی قُلوبِ الَّذينَ كَفَروا الرُّعبَ؛
به زودى در دلهاى آنان كه كفر
ورزيدهاند ترس مىافكنم» (انفال: 12) در ماجرای جنگ با یهود بنینضیر نیز
خداوند وحشت را بهگونهای در دل آنها افکند که آنها پا به فرار گذاشته و خانههای
خود را ویران میکردند: «و قَذَفَ فی
قُلوبِهِمُ الرُّعبَ يُخرِبونَ بُيوتَهُم بِاَيديهِم و اَيدِی المُؤمِنينَ؛ و در دلهايشان رعب افكند (به گونهاى كه)
خانههاى خود را به دست خويش و به دست مؤمنان خراب مىكردند» (حشر: 2)
- 4-4-4. کم جلوه دادن سپاه
دشمن: از دیگر امدادهای ویژه الهی به مجاهدان و اهل
مقاومت احساس کم شمار بودن لشکر دشمن است. در جنگ بدر که نخستین رویارویی مسلمانان
با مشرکان بود و مسلمانان از سازوبرگ نظامی چندانی برخوردار نبودند شمار آنان از
313 نفر تجاوز نمیکرد، این امداد ویژه الهی به کمک آنها آمد. به نظر میآید کم
نشان دادن دشمن در مرحله اوّل در رؤیای رسول خدا بود، (انفال: 43) و در مرحله بعد
دشمن را در بیداری و در صحنه نبرد به همه سپاه اسلام کم نشان داد؛ زیرا در آیه بعد
میفرماید: «و اِذ يُريكُموهُم اِذِ
التَقَيتُم في اَعيُنِكُم قَليلًا؛و (ياد كن) هنگامى كه با آنها برخورد كرديد
(در ابتدا) آنها را در ديدگانتان اندك نشان مىداد». (انفال: 44)
- 5-4-4. خنثا کردن نقشههای
دشمن: ازامدادهای غیبی الهی نسبت به رسول خدا و مؤمنان
خنثا شدن توطئهها و نقشههای آنان از سوی خداست. از جمله دربارۀ دشمنان رسول خدا آمده
است که آنان با تبلیغات منفی، تهمت، محاصره اقتصادی و شکنجه و آزار مسلمانان علیه
اسلام نقشه میکشند و خدا نیز در برابر حیلههای آنان چارهجویی میکند و دشمنان
را غافلگیر و نقشههای آنان را بیثمر کرده
و توطئههای آنان را در هم میشکند. (مکارم شیرازی، 1375، ج 26: 375) در
ماجرای غزوه بدر و ایستادگی مسلمانان نیز خداوند از سست و بیاثر کردن نیرنگ
کافران خبر میدهد: «واَنَّ اللهَ موهِنُ
كَيدِ الكـٰفِرين؛ و نيز اين كه
خداوند هماره سستكننده نيرنگ كافران است.» (انفال: 18) شماری از آیات نیز از شکست
نقشه دشمن در آسیب رساندن به رسول خدا که سرآمد ایستادگی و مقاومت اسلامی است خبر
میدهد از جمله آیات 9 یس (آلوسی، 1417ق، ج22: ص323) ؛ 27 جن (طبرسی، 1406ق، ج10:
ص563)؛ 11 مائده (همان، ج10: ص563) 9 و 10 علق (همان، ج10: ص782).
- 6-4-4. نصرت و پیروزی: بهرهمندی از نصرت و پیروزی در صورت مقاومت یکی از وعدهها
و سنتهای الهی است. قرآن کریم در مقام دلداری به رسول خدا تأکید میکند که
پیامبران پیشین هم تکذیب شدند، ولی آنان بر
این تکذیب و بر آزارهای قوم خود شکیبائی کردند تا اینکه مشمول نصرت الهی شدند و در سنتهای خدا دگرگونی
نیست، بنا براین، نصرت ما را حتمی بدان (طباطبائی، 1393ق، ج 7: ص63) «و لَقَد كُذِّبَت رُسُلٌ مِن قَبلِكَ
فَصَبَروا عَلیٰ ما كُذِّبوا و اوذوا حَتّیٰ اَتـٰهُم نَصرُنا و لا مُبَدِّلَ لِكَلِمـٰتِ الله؛ و هر آينه پيامبرانى كه پيش از تو بودند تكذيب شدند و بر
تكذيب و آزارى كه ديدند شكيبايى كردند تا يارى ما بديشان رسيد. و سخنان خداى را
دگرگونكنندهاى نيست و هر آينه از خبر [هاى] فرستادگان به تو رسيده است.» (انعام:
34) در آیه فوق روی سخن با پیامبر اکرم است و مقصود این است که ایشان نیز در برابر
رد کنندگان رسالت و آزار و هجوم دشمنان
لجوج و سرسخت پایدار باشد و بداند که براساس همین سنت، از امدادهای الهی و الطاف
بیکران او بهرهمند و سرانجام بر همه آنها
پیروز خواهد شد (مکارم شیرازی، 1375، ج5: ص 212) تحقق نصرت و پیروزی در صورت
استقامت در آیه 250 بقره در قالب دعای لشکریان طالوت آمده است «و لَمّا بَرَزوا لِجالوتَ و جُنودِهِ قالوا
رَبَّنا اَفرِغ عَلَينا صَبرًا و ثَبِّت اَقدامَنا و انصُرنا عَلَی القَومِ الكـٰفِرين» براساس این آیه لشکریان طالوت هنگام مواجهه با لشکر
باشکوه جالوت دست به دعا برداشته و از او تقاضای استقامت کردند از جمله: «رَبَّنا اَفرِغ عَلَينا صَبرًا» استفاده
میشود که آنان آخرین درجه صبر و استقامت را از خدا میخواستند و از جمله «و ثَبِّت اَقدامَنا» برمیآید که آنان
ثبات قدم و عدم ابتلا به فرار را طلب میکردند. جمله: «و انصُرنا عَلَی القَومِ الكـٰفِرين» در حقیقت نتیجه
استقامت و ثبات قدم است یعنی خدایا ما را در پرتو استقامت و ثبات قدم بر کافران
پیروز بگردان. (مکارم شیرازی، 1375، ج2: ص179) آیه بعد یعنی آیه 251 همین سوره از
پیروزی سپاه طالوت و شکست سپاه جالوت و کشته شدن جالوت به دست داود خبر میدهد: «فَهَزَموهُم بِاِذنِ الله و قَتَلَ داوودُ
جالوتَ»
- نتیجهگیری:
- در یک نتیجهگیری کلی از بخشهای
مختلف مقاله میتوان گفت که توحیدباوری رکن اساسی و یگانه مقاومت اسلامی است و
پدیده مقاومت اسلامی از جهات فراوانی با توحید باوری پیوندی ناگسستنی دارد.
- منابع
- 1.قرآن
- 2.نهج البلاغه (صبحی صالح)
- 3.ابنسعد،
محمد (1418ق)، الطبقات الكبری، به كوشش محمد عبدالقادر عطا، چ2، بیروت:
دارالكتب العلمیه.
- 4.ابنفارس، احمد (1404ق)، معجم مقاییس اللغه،
به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
- 5.آلوسی،
سیدمحمود (1428ق)، روح المعانی فی تفسیر القرآن
العظیم، به كوشش محمد حسین عرب، بیروت: دارالفكر.
- 6.بلاذری، احمدبنیحیی (1417ق)، انساب الاشراف،
به كوشش زكار و زرکلی، بیروت: دار الفكر.
- 7.جرجانی، علی بن محمد (1405ق)، التعریفات، به
كوشش ابراهیم الابیاری، بیروت: دارالكتاب العربی.
- 8.جوادی آملی، عبدالله (1368)، توحید در قرآن،
قم: مرکز نشر اسراء.
- 9.راغب اصفهانی، حسین (1412ق)، المفردات في غريب القرآن، بیروت: دارالعلم.
- 10.
زحيلى، وهبة بن مصطفى (1418ق)، التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و
المنهج، چ2، بیروت: دار الفكر المعاصر.
- 11.
طباطبائی،
سیدمحمدحسین (1393ق)، المیزان فی تفسیر القرآن،چ3، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
- 12.
طباطبائی،
سیدمصطفی (1385)، فرهنگ نوین، چ5، تهران: اسلامیه.
- 13.
طبرسی، فضل
بن حسن (1406ق)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: ناصر خسرو.
- 14.
طبری، محمدبنجریر
(1417ق)، تاریخ الامم والملوك، بیروت: دارالكتب العلمیه.
- 15.
طریحی،
فخرالدین (1408ق)، مجمع البحرین، به كوشش محمود عادل و احمد حسینی، چ2،
تهران: نشر فرهنگ اسلامی.
- 16.
طوسی، محمد (بیتا)،
التبیان فی تفسیر القرآن، به كوشش احمد حبیب العاملی، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- 17.
طوسی، نصیرالدین
(1373)، اخلاق ناصری، تهران: خوارزمی.
- 18.
عمید، حسن (1362)، فرهنگ عمید، تهران: امیرکبیر.
- 19.
فرانکل
ویکتور (1391)، انسان در جستجوی معنای غایی، ترجمه شهابالدین عباسی، تهران:
پارسه.
- 20.
فیض كاشانی،
محسن (بیتا)، المحجة البیضاء فی تهذیب
الحیاء، به كوشش غفاری، چ2، قم: دفتر نشر اسلامی.
- 21.
كلینی، محمد
بن یعقوب (1401ق)، الكافی، به كوشش علیاکبر غفاری، چ3، بیروت: دار
التعارف.
- 22.
گنابادى، سلطان محمد (1408ق)، تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة،
چ2، بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
- 23.
ماوردی، علي بن محمد (1412ق)، النکت و العيون، تفسير الماوردي، بیروت:
دارالکتب العلميه.
- 24.
مجلسی، محمدباقر
(1403ق)، بحار الانوار، چ3، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- 25.
مصباح یزدی،محمدتقی (1380)، معارف قرآن، قم: مؤسسه
آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- 26.
مصطفوى، حسن (1380)، تفسير روشن، تهران: مركز نشر كتاب.
- 27.
مصطفوی، حسن
(1374)، التحقیق فی کلمات القرآن
الکریم، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- 28.
مكارم
شیرازی، ناصر (1375)،تفسیر نمونه،چ12،
تهران: دارالكتب الاسلامیه.
- 29.
موسوى سبزوارى، سيدعبدالاعلى (1409ق)، مواهب الرحمان في تفسير القرآن،
چ2، بیروت: موسسه اهل بيت(ع).
- 30.
نراقی،
محمدمهدی (1408ق)، جامع السعادات، به كوشش سیدمحمد كلانتر، بیروت: اعلمی.
- 31.
واقدی، محمد بن عمر (1404ق)، المغازی، به کوشش مارلون جونس، چ3، بیروت:
عالم الکتب.
نقش توحید باوری در مقاومت اسلامی از دیدگاه قرآن کریم
پدیدآورعلی خراسانی
نشریهمجموعه مقالات همایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن کریم
کلمات کلیدی11267
چکیدهمفاهیم قرآنی فراوانی همچون استقامت، صبر، ثبات قدم، جهاد، شهادت، پیروزی، احدی الحسنین ناظر به مقاومت اسلامی است. از آیات پرشمار ناظر به این مفاهیم استفاده میشود که مقاومت اسلامی یکی از راهبردهای بااهمیت امت اسلامی در برخورد با دشمنان است. گستردگی آیات این امکان را فراهم کرده است که موضوع مقاومت اسلامی در قرآن کریم از جهات مختلفی بررسی و تحقیق شود. گوناگونی شیوههای دشمن در رویارویی با اسلام و مسلمانان در دوره معاصر، ضرورت پرداختن به این موضوعات را ایجاب میکند. در این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی و کتابخانهای، به نقش توحیدباوری در مقاومت اسلامی از دیدگاه قرآن پرداخته شده است. از دسته بندی، بررسی و تأمل در آیات، به این نتیجه رسیده است که بیشترین آیات ناظر به این موضوع، مرتبط با اهداف توحیدباوران و افزایش انگیزه مقاومت در آنان است و نیز توحیدباوری رکن اساسی مقاومت اسلامی است و پدیده مقاومت اسلامی از جهات فراوانی با توحید باوری پیوندی ناگسستنی دارد.